-نام پدر و مادر حضرت مريم چيست؟

(41874)
-پيامبري كه پدر داشت امّا مادر نداشت , چه كسي بود؟

(16851)
-در هنگام فاتحه خواندن حتماً بايد دعاي اللّهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات را بگويند و بعد سوره حمد و توحيد را بخوانندّ آيا در غير اين صورت فاتحه خواندن درست نيست؟

(13937)
-خوش صداترين پيامبر چه نام داشته است؟

(7986)
-چرا خداوند به ابراهيم((عليه السلام)) لقب خليل الله را عطا كرد؟
(2946)
-بعضي مي گويند: حضرت ابراهيم در روز سيزده بدر كه مردم به بيرون شهر رفته بودند, بت هارا شكست و مي گويند: درست نيست در اين روز به بيرون شهر برويم ; آيا اين گفته درست است ؟

(2853)
-چرا نام پيامبر قوم لوط، لوط بوده ، مگر نه اين كه نام انبياي الهي با مسمي بوده و كامل و زيبا؟توضيح دهيد معنا و مفهوم لوط چيست؟

(2434)
-چرا حضرت داوود با اين كه از پيامبران اولوالعزم نبود، داراي كتاب زبور بوده است؟

(2196)
-سبطيان و قبطيان كيستند؟

(1670)
-علت حرام و گناه بودن غيبت چيست؟ چرا دين اسلام بر اين موضوع حساس ميباشد و به شدت از آن نهي ميكند؟

(1655)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:26684 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:21

پلوراليسم ديني چيست؟ آيا مورد تأييد اسلام است؟

پلورال به معناي جمع و كثرت است و پلوراليسم يعني تكثّر گرايي يا گرايش به تعدد و كثرت.

گرايش پلوراليتس در مقابل گرايش مونيستيMONOISTIE) ) به معناي وحدت گرايي است.

اگر پذيرفيتيم كار در اختيار چند فرد يا چند گروه باشد به آن پلوراليسم گفته مي شود، ولي اگر پذيرفتيم كار در انحصار يك فرد و يا گروه باشد، آن را مونيسم مي نامند.

زادگاه اين واژه ، مغرب زمين است. در گذشته به هر كسي كه در كليسا مناصب متعددي داشت و يا به كسي كه معتقد بود اشكالي ندارد يك فرد در كليسا چند منصب داشته باشت، پلوراليست اطلاق ميشود.

تكثّر گرايي دو نوع است: بنيادي و ديني.

كثرت گرايي بنيادي، عبارت است از : اعتقاد به وجود نهادهايي كه در جامعة مدني به طور طبيعي و خود جوش با توجه به نياز هاي ساختاري در بستر تحوّلات اقتصادي ، سياسي و فرهنگي ظهور پيدا مي كند، مانند احزاب سياسي و اتحاديه ها و انجمن هاي صنفي وشوراهاي محلّي كه براي تبيين خواست ها و تقاضاهاي گوناگون به وجود مي آيند تا در روند و فرايند تبديل اين خواسته ها به سياست حاكم جامعه مؤثر باشند.

در جامعة مدني اين نوع نهارها از پايين پا به عرصة وجود مي گذارند و تنوّع آن ها نمودي از نياز هاي واقعي گروه بندي هاي اقتصادي ، سياسي و فرهنگي است.

البته تنوع ساختاري براي تحقق جامعة مدني اصيل ، شرط لازم است، نه كافي، چون امكان دار رژيمي ظاهراً از تنوع ساختاري برخوردار باشد، يعني داراي نهادهايي چون حزب و اتحاديه و سنديكاها و شوراهاي محلّي باشد، امّا در مقام عمل آن ها هيچ نوع استقلالي نداشته باشند و همه مطيع فرمان مقامات بالاي حكومت باشند.

اسلام با اين گونه تكثر گرايي موافق است و به طور كلي سر ستيزي با آن ندارد، امّا تكثر گرايي ديني دربارة حق و باطل بودن باورهاي ديني و عقيدتي و ناظر به صحّت و سقم روش هاي اتخاذ شده در راه رسيدن به سعادت حيات جاوداني است.

پلوراليسم ديني دو بُعد دارد: عملي و نظري.

پلوراليسم در بُعد عملي يعني احترام به عقيده و دين و مذهب طرف مقابل و زندگي مسالمت آميز در كنار يكديگر.

بنابراين پلوراليست كسي است كه معتقد است دو يا چند ظرز تفكّر متضاد ـ صرف نظر از حق و باطل بودن ـ بايد در كنار هم زندگي مسالمت آميز داشته و براي يكديگر مزاحمت اجتماعي ايجاد نكنند.

در مقابل اگر كسي قائل به حذف ديگران و حاكميت يك طيف و جناح باشد، ضد تكثر گرايي است، مثلاً در مورد مذهب كاتوليك، يا پروتستان برخي عقيده مندند بايد يكي از دو مذهب حاكم باشد و با ديگري مبارزه كرد تا از بين برود.

اسلام با پلوراليسم ديني در بُعد عمل هم موافق است و مي گويد: همة انسان ها با هر دين و مسلكي كه دارند، هر چند باطل و خلاف اسلامباشد تا جايي كه اختلال در نظام نكنند و توطئه اي در كار نباشد، با كمال آزادي مي توانند در كنار هم زندگي كنند، مثلاً اهل كتاب (مسيحي، يهودي، زرتشتي و ...) در نظام اسلامي بر اساس قرار داد تحت حمايت هستند و جان و مال و ناموسشان محترم است. كفّار هم دو دسته اند: حربي و غير حربي. آن دسته اي كه با اسلام سر ستيز دارند و ايجاد مزاحمت براي مسلمانان و حكومت اسلامي مي كنند، به عنوان ياغي و طاغي معرفي مي شوند و بايد با زور آنان را وادار به تسليم كرد و يا از ميان برداشت.

امّا دسته اي كه با حكومت اسلامي پيمان بسته و به كفّار مُعاهد معروفند، در همسايگي مسلمانان يا حتّي در كنار آنان طبق قراردار به زندگي خود ادامه مي دهند و كسي حق تعرض به آنان را ندارد.

پلوراليسم ديني در بعد نظري به معنا حقانيت في الجمله همة اديان و مذاهب است.

اين مطلب (حقّانيّت في الجملة همه اديان) با قالب هاي متفاوت مطرح مي شود. گاهي مي گويند: هيچ ديني باطل محض و يا حق مطلق نيست. هر ديني آموزه هاي صحيح و نادرست دارد. يا مي گويند: حقيقت مجموعه اي از اجزا و عناصر است كه هر يك از بخش هاي آن در يك دين پيدا مي شود.

اين طور نيست كه يك دين كاملاً نادرست و باطل بوده و هيچ دستور و تعليمات صحيح نداشته باشد. چنان كه نداريم ديني كه همة آموزه هايش صحيح باشد و هيچ آموزة نادرستي نداشته باشد.

بسياري از احكام مسيحيت و يهوديت در اسلام به گونه اي آمده است. لذا نمي توان آن ها را به طور كلّي باطل شمرد.

از اين جا نتيجه مي گيرند كه بايد به همة اديان و مذاهب به يك اندازه احترام گذاشت و معقول نيست يكي را صحيح و بقيه را باطل اعلام نمود.

در پاسخ اين ديدگاه گفته مي شود:

ما هم قبول داريم كه همة اديان و مذاهب كم و بيش حاوي عناصر و آموزه هاي حق مي باشند و كسي در آن حرفي ندارد، چون باطل صد در صد در عالم نداريم، امّا اين حرف(ديني نداريم كه تمام آموزه هايش صحيح باشد) حرف غلطي است و واقعيت ندارد.

اسلام مي گويد: دين الهي و شريعت محمد(ص) كاملاً صحيح است و با دين اسلام، دين به كمال و نعمت به اتمام رسيده است: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الأسلام ديناً.[6]

وانگهي اسلام به صراحت ايمان به بعضي از ّيات و كفر و نپذيرفتن برخي ديگر را رد مي كند و مي گويد: تبعيض بين تعاليم دين، مساوي با عدم پذيرش كل دين است. قرآن مي فرمايد: كساني كه خدا و پيامبران او را انكار مي كنند و مي خواهند در ميان آن ها تبعيض قايل شوند و مي گويند: به بعضي ايمان داريم و بعضي را انكار مي كنيم و مي خواهند در ميان ايندو راهي براي خود انتخاب كنند، آن ها كافران حقيقي هستند و براي كافران مجازات توهين آميزي فراهم ساخته ايم.[7]

برخي در حقانيت في الجملة همةاديان اظهار مي كنند:

دين حق به منزلة قلة واحدي است كه همة اديان موجود در عالم، راه هايي به سوي آن نقطة واحد هستند . هر ديني خواه از راه طولاني، خواه از راه كوتاه و يا به نحو يكسان ما را به مقصد مي رساند. كسي كه به مسجد مي رود، يا به كليسا و كنشت و بتخانه ... همه به دنبال معبود واحدي هستند.

در پاسخ گفته مي شود: اين حرف صحيح نيست، چون وقتي اسلام اولين و آخرين سخنش كه خدا يكي است راه فلاح و سعادت در پذيرش توحيد است، چگونه مي شود اين راه را با مسيحيتي كه دعوت به تثليث و شركت مي كند ، يكي دانست؟!

چگونه اين دو راه (توحيد و شرك) نهايتاً ما را به نقطة واحدي مي رساند؟

قرآن به صراحت مي فرمايد: به خداي يكتا وپيامبرانش ايمان آوريد و قايل به تثليث نشويد كه اين براي شما بهتر است .[8]

در آية ديگر آمده: كساني كه مي گويند: خداوند، يكي از سه خدا است، كافر شده اند.[9]

هيچ عاقلي قبول نمي كند كه توحيد و شرك هر دو صحيح و حق باشند. كي مي گويد شرط اوليه براي ورود به اسلام و حقانيت، توحيد است و ديگري (مسيحيت) مي گويد: تا تثليث را نپذيري، مسيحي نمي شود و به سعادت نمي رسي. بديهي است كه بين اين دو فاصلة بسيار است. يا وقتي به شرايع و احكام اسلام و مسيحيت نگاه كنيم ، مي بينيم اعتراف به حقانيت هر دو امكان ندارد. اسلام مي گويد: گوشت خوك نجس و حرام است، مسيحيت مي گويد پاك است و حلال! اسلام مي گويد: شراب حرام است، مسيحيت مي گويد حلال است!

انگيزة پيدايش تفكر پلوراليسم چه بود؟

براي گرايش به پلوراليسم مي توان دو انگيزة عقلاي بر شمرد:

1ـ رواني و عاطفي،

2ـ انگيزة اجتماعي.

در مورد انگيزة اوّل مي گويند: هر كسي در ميان هر ملتي با هر گرايشي كه متولد شود و نشو و نما كند، به احتمال قوي آداب و سنن و عقايد آن ملّت را مي پذيرد و خود را بر حق و ديگران را باطل مي شمارد. اي بسا اصلاً فكر نمي كند كه دين و مسلك و آداب ديگري وجود دارد كه بايد به آن ها مراجعه كرد آيا عقلاً صحيح است چنين كسي اهل عذاب و جهنم باشد و فرداي قيامت مورد خشم و غضب پروردگار قرار گيرد؟

از طرفي چگونه مي توان پذيرفت كه از ميانشش ميليارد و اندي انسان ها كه روي كرة خاكي زندگي ميكنند، فقط حدود ويست و خرده اي ميليون نفر شيعه ـ آن هم اگر واجبات و محرّمات شرعي را مراعات كنند ـ بر حق و اهل بهشت باشند و ديگران (سنّي ها ، مسيحي ها، يهوديان، زرتشتي ها و ساير انسان ها ) اهل جهنم و عذاب ؟!اين تحليل موجب مي شود كه همة مذاهب و اديان را بر حق بدانيم.

در پاسخ اين انگيزه گفته مي شود: ما در عين اين كه از ميان شش ميليارد و اندي انسان ها تنها شيعة دوازده امامي را اهل سعادت و نجات مي دانيم، آن هم به شرطي كه رعايت محرّمات و واجبات شرعي را نموده باشند ، امّا هرگز معتقد نيستيم غير از اين طايفه، بقية انسان ها اهل جهنم و عذاب هستند، زيرا ديگران را يا عالم و عامد مي دانيم يا جاهل غير عامد. عالمان را اهل عذاب مي دانيم ، چون عمداً بر خلاف علم خود عمل كرده اند. جاهل هم دو دسته اند: مقصر و قاصر. مقصران نيز مثل عالمان، جهنّمي اند امّا قاصران كه اكثر مردم را تشكيل مي دهند، به طور حتم اهل نجاتند، هر چند عقيده شان باطل باشد.

قرآن مجيد مي فرمايد: و ما كنّا معذبين حتي نبعث رسولاً؛ هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم مگر حجّت را بر آن ها تمام كرده باشيم.[10]

حتماً بر جاهلان قاصر اتمام حجّت نشده است، زيرا يا غافلند واصلاً احتمال خلاف در گفتار و كردار خود را نمي دهند يا احتمال خلاف مي دهند، امّا راه و وسيله اي براي رسيدن به حق در اختيار ندارند. و يا در پي كشف حقيقت رفته و تحقيق كرده اند، ولي نتوانسته اند بفهمند گفتار و كردارشان باطل بوده و خلاف واقع است.

با اين حساب اكثر انسان هاي غير شيعة اثني عشريه اهل نجات خواهند بود.

دربارة انگيزة دوم (اجتماعي) اظهار مي دارند: اگر آرا و عقايد ديگران را قبول نكنيم و همه را بر حق ندانيم، سبب فتنه و خون ريزي مي شود. جنگ هاي صليبي بين مسلمانان و مسيحيان و جنگ هاي فرقه اي بين شيعه و سني، يا بين كاتوليك و پروتستان نمونه هايي از بر حق دانستن يك طايفه و باطل شمردن ساير طوايف است.

بنابراين براي جلوگيري از خون ريزي و اغتشاش و بر طرف نمودن عداوت و دشمني بين آحاد انسان ها عقل حكم مي كند كه همة مذاهب را بر حق و همه را راهي به سوي سعادت ونجات بدانيم؛ يعني معتقد به پلوراليسم بشويم.

در پاسخ گفته مي شود: پرهيز كردن از جنگ و خون ريزي سبب نمي شود كه همة آرا و عقايد متضاد و متناقض ر ا بر حق بدانيم . مقولة حق و باطل و حقانيت و عدم حقانيت، غير از مقولة انسان ها و كينه ورزي ها و اشتباها ت مي باشد و از يكي به ديگري نمي توان پل زد.

براي پرهيز از خون ريزي هاي غير ضروري راه صحيحي وجود دارد كه اسلام به نحو احسن آن را طي كرده است.

توضيح: فرقه هاي شيعه و سني كه مسلمانند، جز ناصبي ها و اهل سبّ و عناد با ائمة اطهار (ع) با شيعةاثني عشريه در توحيد، نبوت، معاد، كتاب، قبله و ضروريات دين مشتركند و همگي تحت حكومت اسلامي به عنوان مسلمان از حقوق متناسب برخوردارند. اهل كتاب (مسيحيت ، يهوديت ، زرتشتي و ... ) هم در نظام اسلامي بر اساس قرارداد و تحت حمايت حكومت اسلامي هستند و جان ومال و ناموسشان محترم است.

غير مسلمان و غير اهل كتاب يعني كفّار هم دو دسته اند:

گروهي كه با حكومت اسلامي عهد و پيمان بسته اند كه به كفّار معاهد خوانده مي شوند. اينها نيز در همسايگي يا در كنار مسلمانان طبث قرار و پيمان به زندگي خود ادامه مي دهند و كسي حق تعرض به آنان را ندارد.

امّا آن دسته از كفّاري كه هيچگونه پيماني با حكومت اسلامي ندارند و يا پيمان خود را نقض كرده و براي حكومت ايجاد مزاحمت مي كنند، اين گروه را بايد با زور قدرت وادار به تسليم نمود و يا از ميان برداشت.

براي جلوگيري از خون ريزي و ايجاد نظم و امنيّت لازم نيست همة مذاهب متفاوت و متضاد را صحيح دانسته و حق بدانيم و به پلوراليسم ديني نظري معتقد شويم.

انگيزة طرح تفكر پلوراليسم ديني در جامعة اسلامي چيست؟

ممكن است انگيزة طرح عبارت از امور زير باشد:

الف) جلوگيري از صدور انقلاب و فرهنگ اسلامي.

وقتي همة اديان ومذاهب و عقايد، صحيح و حق باشد، ديگر لزومي ندارد غير مسلمانان به اسلام دعوت شوند.

وقتي سخن يك مسيحي، يهودي، زرتشتي و حتي بودايي حق باشد و راه نجات و سعادت، چه لزومي دارد مسلمان شوند و از ايين خود

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.